فقر
آور به برم اُملت در خانه اگر داری
ای همسرک خوبم با خنده نه با زاری
ریحان و پیاز و سیر،سیر سرکه بُوَد بهتر
تا میل کنم آنرا با سنگک بازاری
نیکوست ولو اندک،بعدش دسری باشد
فالوده شیرازی یا آلوی خوانساری
من شیفته آشم ؛ آش عدس و ماشم
من میل کنم آنرا با میل نه اجباری
ای جوجه کباب من ؛ ای رب انار من
کیف است کبابی از ، یک بره پرواری
از بوی کباب برگ گَه خَندم و گَه گریان
تا چند ببویم از ، بی پولی و ناداری
عمریست چنانم تا ؛ چِنجِه بخورم قدری
این اِشکَم لامصب ؛ کاردی بخورد کاری
با این هوسم ای زن ؛ با نان و کلم سازم
با میل خورم آنرا هر روزه ز ناچاری